پیشرفت بعدی پایه قرار دادن بهره مورد نیاز براساس MCL بیمار بود.watson و Knudsen پیشنهاد کردند که گفتار باید به طور مناسب تقویت شود تا انرژی گفتاری قابل شنیدن و راحت شود.فرمول خاص آنها شاملMCL است،دکتر ولد بیگی اما به طور شگفت آوری تغییرات انرژی گفتاری در میان فرکانس را به حساب نمی آورند. بعد از مدت کمی lybarger یک مشاهده مهمی انجام داد: مقدار بهره انتخاب شده بوسیله مردم تقریبا نصف مقدار کاهش آستانه بود. این روش قاعده نصف بهره نامیده شد.به طوری که این قاعده زمینه چندین روش معمول است. این دو عقیده(افزایش گفتار تا MCL و قاعدهhalf-gain) واقعا دو روی سکه هستند. برای کاهش حسی-عصبی ملایم تا متوسط ، آستانه ناراحتی کمی متفاوت با افراد طبیعی است.MCL به طور تقریبی نصف بین آستانه و ناراحتی است، بنابراین MCL 0.5 به ازای هر افزایش 1db کاهش شنوایی، افزایش می یابد.این توضیح این است که چرا بهره تقریبا نصف کاهش شنوایی است. طبعا اگر هدف افزایش گفتار تا سطح MCL است ، در این صورت نمی توان حدس زد چقدر بهره در هر فرکانس لازم است مگر اینکه ما شدت گفتار در هر فرکانس راحساب کنیم، چون اجزای فرکانس پایین شدیدتر از فرکانس بالا هستند.قاعده نصف بهره باید تعدیل شود، کمی بهره فرکانس پایین کمتر یا کمی بهره فرکانس بالا بیشتر یا هر دو حالت داده شود .
قاعده نصف بهره برای کاهش های شدید و عمیق باید بیشتر تعدیل شود. برای کاهش های شنوایی بالاتر از 60db ،آستانه های ناراحتی به طور آشکاری بالای حد نرمال است.MCL به طور تقریبی وسط فاصله بین آستانه و ناراحتی باقی می ماند. این رابطه به این معنی است که بهره مسلما باید بیشتر از نصف کاهش شنوایی باشد.
درست 50 سال پیش تشخیص داده شد که دو ویژگی شنوایی متفاوت وجود داشته که می توانست یک اساس مفید برای تجویز فراهم کند.
یک مشی اندازه گیری مقدار درک بلندی فوق آستانه بود.(مانندMCL )، دومی اندازه گیری آستانه شنوایی بود. ارتباط بین این دو وضوحی در برخی فرایندها فراهم آورد.آستانه و سطح راحتی اندازه گیری می شوند اما برای تخمین زدنMCL با در نظر گرفتن اینکه MCL دینامیک رنج فرد را به دو نیمه مساوی تقسیم می کند،استفاده می شود. همانطور که در قسمت 9.3 می بینیم ، این دو حالت بین پایه قرار دادن تعیین بهره بر اساس آستانه یا درک بلندی ،بوسیله جدیدترین فرایندها برای سمعک های غیرخطی هنوز باقی مانده است.تاثیر نسبی دو نوع فرایند به دلیل ارزیابی تطبیقی کم فرایندهای غیر خطی مسأله بحث برانگیزی باقی مانده است.در گذشته فرایندهای مبتنی بر آستانه های شنوایی طرفدار بیشتری داشتند احتمالا چونکه آستانه برای اندازه گیری آسانتر و سریع تر است و می تواند در کودکان و افراد کم ذهن قابل ارزیابی باشد